دختر گرمایی
سلام خانم خانما
خوبی فرشته مهربونی .خوبی آرامش من و بابا هدایت
دخترم چشم هام زیر پات روز به روز داری خوشکل تر و مهربون تر می شی و روز به روز داره کار هات بزرگونه تر میشن. مثلاً الان مدتی است نصفه شب هم من، هم بابا هدایت ،از خواب بیدار میشیم و روی شما را با پتو میندازیم اما مجدداً نیم ساعت بعد تو با جیغ و گریه بیدار می شی و پتو را با پاهات پرتاب میکنی کنار و رو یه دست دیگت می خوابی.همین موضوع هم باعث شده امروز که از خواب بیدار شدی آب ریزش بینی داشته باشی. و منم شما را ببرم پیش آقای دکتر مقدادی.خدا کنه بیماریت خیلی سخت نباشه عزیزم.
امیدوارم به حق محمد هیچ وقت مریض نشی . همیشه سالم و سرحال باشی و خدا را بابت سلامتی شکرگزار باشی.
دخترم ارزوی قلبیم اینه که تو یه دختر باایمان و صالح باشی وقتی تو شکمم بودی تلاشم را کردم که مسائل مختلف را رعایت کنم که تو یه فرد مسلمان واقعی باشی.خدا کنه به حق پنج تن تو اونی باشی که خدا ازت راضی باشه.ان شاالله
راستی یه خبر مهم دیگه اونم اینکه سه تا از دندون های بالایت همه با هم نوک زدندو دارن بیرون میان... مبارکت باشه نازنین دختر.
تو کتاب ها خوندم که پیامبر (ص) عاشقانه دخترش را دوست داشت و میگفت هر کی فاطمه (س) اذیت کنه مرا آزار داده.حالا بلاتشبیه وقتی نگاه به بابا هدایت میکنم و میبینم اینقدر تو را دوست داره و تو هم اینقدر بابات را دوست داری خدا را هزاران مرتبه شکر میکنم.که خدا اینقدر من را دوست داشته که دختری مثل تو به من هدیه کرده.عاشقانه دوستت دارم.
میگن حلال زاده به دایش میره.جای دایی علی دیروز خالی بود وقتی که تو داشتی یه پیاز گنده را مثل یه سیب خوش مزه گاز میزدی و اشک بود که سرآزیر از چشمات میشد.اخه دایی علی جون هم پیاز خیلی دوست داره و البته دادش نوید هم دوست داره اما دایی علی خیلی خفن پیاز میخوره.فکر کنم بزرگتر که شدی میتونی با دایی علی توی پیاز خوردن مسابقه بدی.
به خدای آسمون میسپارمت.