النا لپ گلیالنا لپ گلی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
پیوند عشق من و باباپیوند عشق من و بابا، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 38 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
بابای النابابای النا، تا این لحظه: 44 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

دفترچه خاطرات النا جان

سرم خیلی شلوغه واییییییییییی

1393/4/5 11:42
نویسنده : مامان ویدا
187 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امروز بعد از سه هفته تازه سرم یه کم خلوت شده بیام یه سری به وبلاگ دختر زیبایم بزنم.

این مدت هم درگیر امتحانات خودم بودم هم امتحانات دانشجویانم.توی خونه هم که از دست تو اروم قرار ندارم.همش منو سر کار میگذاری .بابا نی نی اینقدر شیطونی نکن.

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

دختر قشنگم من و تو زمانی که اهواز بودیم دیدن یه نی نی رفتیم که خیلی ناز بود.البته بچه خان بود آآآآآآآ.اره امیر علی را میگم.نی نی بود اما خیلی ما دوستش داشتیم.خدا به مامان و باباش ببخشدش.

این هم عکسش

niniweblog.comniniweblog.com

خوشحالم به خاطر اینکه تو داری راه میری .البته می خوری زمین اما نسبت به سنت ماشالله خیلی خیلی خوب داری شیطونی میکنی .امیدوارم عاقبتت ختم به خبر بشه.

راستی مامان جون مهربون الان یک هفته است که پیشمون است.اخه پرستار شما به خاطر ماه رمضون دیگه نمیتونه از تو مراقبت کنه.به همین دلیل هم مامان جون لطف کرده و آمده پیش ما تا ببینیم عاقبت تو را باید بگذاریم مهد کودک یا باز میشه برات یه پرستار هماهنگ کرد؟؟؟؟ نمی دونم چی میشه.اما خودت برای خودت دعا کن.

از باباجون و دایی علی هم ممنونم که توی این شرایط تنها ماندن و دارن بدون مامان جون شرایط را تحمل می کنن. خدا بهشون عوض خیر بده.

niniweblog.com

می خوام ماه رمضان را روضه بگیرم.خدا کنه بتونم.البته اگه به شیر خوردن تو لطمه ایی وارد نکنه.....

عاشقانه دوسستت دارم .دختر همیشه بهارممممممممممممم

در نهایت چند تا عکس برات میگذارم که دیدنشوم خالی از لطف نیست

این شیطون را که می بینید عاشق خوردن بستی است و از خوردنش خیلی لذت می بره.البته فقط بستنی قیفی دخترم دوست داره ...........

 این هم کیک تولد تهرانت است که این جشن سه نفری برگزار شد و با رفتن به آتلیه و انداختن چندین عکس یادگاری شروع شد و با شام در اریکه ایرانیان ادامه دار شد و در نهایت با خوردن کیکیت تو خونه به پایان رسیدخجالت

البته هدیه ات می مونه تا جشن اهواز

بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)