النا جان نه ماه دارد
سلام عشق مامانی
روز به روز که نگاهت میکنم زیبا تر و جذاب تر میشی.هیچ وقت فکر نمی کردم یه بچه بتونه اینقدر حس خاص زیبا به یه خونه هدیه بده.تو یه حس خیلی خیلی زیبا هستی .
دلم برای مامان جون خیلی اذیته.آخه به من میگه تو هر چقدر که النا را دوست داشته باشی من بیشتر دوستش دارم چون اون بچه ی بچه ام است و مغز بچه هام .خوشبحالت مادر جون برای تو یه تشبیه بسیار زیبا استفاده میکنه .خدا کنه که تو هم یه نوه ی خوب براش باشی ...
النای مامان تو روز به روز داری بزرگتر می شی و همش شیطونی هات بیشتر میشه و دوست داری خیلی از کار هایت را خودت انجام بدی مثل همین پرتقال خوردن.
راستی 22 بهمن تولدت سامان جان (پسر قندو نبات دایی محمد) بود.تو هم شرکت کردی و اینم عکس یادگاری که عمو کامران پیش کیک سامان شما را گرفته و خاله ندا داره از شما عکس میگیرد.
در ضمن 2 اسفند هم تولد بابا هدایت بود .آقا مصطفی و خانواده اش مهمون اون شب خونه ما بودند و ما تولد بابایی را با حضور آنها گرفتیم.
این هم شما قبل از آمدن مهمان ها
و النا و بابایی در جشن تولد 34 سالگی بابا هدایت
بوس و باس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی