یه خبر خیلی مهم
سلام سلام سلام
مامانی می خوام بهت یه خبر مهم بدم .خودم که خیلی خوشحالم .خدا کنه بقیه را هم خوشحال کنم.
ما رسماً رفتیم تو خونه خودمون .یه خونه کوچولو اما با صفا.منو بابا هدایت که خیلی خوشحالیم .چون برای به دست آوردن این خونه خیلی خیلی کار کردیم و پس انداز کردیم.
به لطف حضور تو و قدم سبکت من و بابا موفق شدیم خونه را از مستاجر تحویل بگیریم و اسباب کشی کردیم.تو خونه جدید را خیلی دوست داری امیدوارم روزهای خوبی اینجا داشته باشی.
تازه همون پری شب که اسباب اوردیم من تو را گذاشتم روبروم و بهت گفتم بیا بیا مامان بیا.تا تی تا تی .النای خوبم تو توانستی قدم بر داری به سمت من آمدی .مبارکه مبارکه. کٍل کٍل.
راستی ما چون خونمون کوچیکه مجبور شدیم اتاق خواب را به شما بدیم و من و بابا هدایت تخت خواب نداریم.پس لطفا ً زود دعا کن خدا بهمون خونه ی بزرگ بده که جای همهی وسایلمون هم بشه. (حالا شاید یه دادش و یا یه آبجی هم برات از خدا خواستم)
دخترم عاشقانه دوستت دارم.تو خیلی خوبی(البته فقط وقتی که خوابت می یاد و شیر می خوای یه کم لوس می شی.اما...)
بای بای(می خوام بیام دنبالت ساعت 3 است.(تو الان خونه پرستارت هستی عزیزم))