النا لپ گلیالنا لپ گلی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
پیوند عشق من و باباپیوند عشق من و بابا، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 38 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
بابای النابابای النا، تا این لحظه: 44 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

دفترچه خاطرات النا جان

یه سلام پاییزی با کلی باد عکس

1393/7/23 8:36
نویسنده : مامان ویدا
355 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام من آمدم

سلام فرشته ی خوبی ها  سلام پری رویاها سلام هستی من سلام دخترم

شرمنده هستم که یه چند هفته ایی نرسیدم برات متنی بگذارم.اما قول میدم امروز هم از شیرین کاری های قشنگت بنویسم هم عکس های زیبات را برات بگذارم.

النای بهاری من با عبور روز ها تو بزرگتر میشی و عاقل تر و خانم تر .جونم برات بگه که دیگه تمام اجزای بدنت را میشناسی و تا بگم النا پات کو زود پاهات را بالا میاری و هی میگی پاپاپا

تا میگم دستت کو زود میگی دس  دس دس

تا میگم کو زبونت زبون زیبات را زود در میاری.

راستی اینقدر قشنگ میشماری میگی اگ  دوگ سگ.ه لامپ میگی امپ و به نعنا میگی نععنعا.

جونم برات بگه که تو خانم شدی خیلی  کمک من می کنی مثلاً در چیدن سفره و جمع کردن آن .مثلاً وقتی که می خوام لباس ها را از ماشین لباسشویی در بیارم و آنها را پهن کنم تو برام دونه دونه در میاری و میاری تو تراس تا پهن کنیم .خیلی خانمی خیلی خیلی نازنینم .

دلم حسابی برای دیدن مادرجون و پدرجون تنگ شده .خاله ندا عمو کامران پیشمون هستند و دایی علی هم از سفر ترکیه تازه برگشته وفقط خیلی وقته که مادر جون و پدرجون را ندیدم امیدوارم که زود بیان.چون می دونم دل اونها هم برای النا جونشون تنگ شده .هر کجا هستند امیدوارم سالم و سرحال باشن.

مامانی عمو محمد مهربون برای عید قربون امده تهران پیشمون.برای دیدن تو  و تو هم استقبال بسیار گرمی از اون کردی ببین

 

خاله ندا و عمو کامران هم چندروز بعد از عمو محمد آمدن و تو حسابی حال کردی

همگی رفتیم سرزمین عجیب تا شما بازی کنی  وما خوشحال بشیم

حالا خودت را در حال بستی خوردن ببین

و حالا النا جان با حالت های مختلف

شما تا حالا یه نی نی دکتر دیده بودید حالا لطفا ببینید...............

و این النا خانم دکتر در حال چک تبشان.   بگید بگید ماشالله ماشاالله و ماشالله

و حالا با شروع پاییز تهران سرد شده و دخترم دیگه نه بستنی می خوره و نه آستین کوتاه می پوشه.ببینید

نهار پنج شنبه را با خاله ندا و عمو کامران به لواسون رفتیم و خیلی به شما خوش گذشت.

و در نهایت امیدوارم عاقبتت ختم به خیر بشه نازنینم.و بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمو مهدی
30 مهر 93 10:23
الــــــــنـــــــا سلام عمویی، خوبی گلم، ماشاالله چقدر بزرگ شدی و دوست داشتنی، دلم حسابی برات تنگ شده اینقدر که دوس دارم بیام یه مــــــــــــــــــاچ حسابی ازت ببرم. حسابی مواظب خودت باش النا خانم . . . الــــــــنـــــــا