النا لپ گلیالنا لپ گلی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
پیوند عشق من و باباپیوند عشق من و بابا، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 38 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
بابای النابابای النا، تا این لحظه: 44 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

دفترچه خاطرات النا جان

سفر و کلی هدیه

1393/11/8 9:10
نویسنده : مامان ویدا
180 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر  مهربونم سلام خانم  خانما

امروز 8/11/93 است و شما الان دقیقاً یک سال و هفت ماه و بیست و پنج روزه شدی.

اول می خوام یه خبر خوش بدم اونم اینه که تو از دیروز برای اولین بار تونستی یه جمله ی سه کلمه ایی بگی.

باور من و بابا نمی شد اما تو خیلی یک دفعه ایی شروع کردی و گفتی تاب تاب عباسسسسس

تاب تاب عباسسسسسسسسس

من و بابا از خوشحالی بال در آوردیم و خدای مهربون را برای نعمتش شکر کردیم.

مامان ما برای سال مادربزرگت به دزفول سفر کردیم و به لطف خدا مراسم بسیار عالی برگزار شد.

اما وقتی برای دیدن مادرجون و پدر جون به اهواز سفر کردیم  پدر جون برات یه سوپرایز داشت ببین....

شما هم زود زود حس مالکیتت گل کرد و همش می گرفتیش دستت و می گفتی من من

دایی محمد و زن دایی اشرف مهربون هم برات یه آقای گاو آوردند و توکلی خوشحال شدی ببین

این هم اولین قلک زندگیت.

تازه خاله ندا هم برات یه بلوز و شلوار خوشکل خریده بود که متاسفانه من یادم رفته برات عکسش را بگیرم .ببخشید.

در نهایت سفر خوبی بود و اگر خدا بخواهد بار بعدی باید برای نوروز بریم پیششون.

تو هم که روز به روز داری بزرگتر میشی.

مامان شما دیگه پوشک نمی شی.یعنی خودت نخواستی که از هفته  ی پیش پوشکت کنم و این مرحله را هم داری خیلی خوب پیش می بری .

مرحله ی بعدی گرفتن شما از شیر است که یاحسین خیلی سخته خیلی.

النا تو هر شب باید با بابایی کشتی بگیری و کلی با هم شادی کنید .منم هی براتون هورا بکشم و تشویقتون کنم.

دوسستت دارم و خدا نگه دار

 

پسندها (2)

نظرات (0)