دوستت دارم مامان
سلام خانم خانما
سلام فرشته زیبا
سلام منبع عشق و محبت
دختر زیبای مامان خوبی! امروز میخوام برات از زبونت بنویسم از حس عشقت بنویسم .از محبتت بنویسم از بیان محبتت بنویسم.
روز جمعه قرار بود خاله میترا با آجی کوثر و ایلیا بیان خونمون.منم از صبح زود بیدار شده بودم و در حال تهیه غذا بودم که حوالی ساعت 10 دخترم بیدار شدی.تا چشم های قشنگت را باز کردی منو صدا زدی .تا امدم و بغلت کردم برای اولین بار گفتی مامان دوست .
اول متوجه نشدم چی میگی .گفتم مامان بریم جیش . گفتی نه نه مامان دوست .بعد بوسم کردی .اون موقع بود که قند های دنیا در دلم آب شدند .تازه فهمیدم که منظورت اینه که ((مامان دوستت دارم)).
النای مامان تو بهترین نعمت خدایی و من از صمیم قلب برای عاقبت به خیری ات دعا می کنم.
دخرتم بزرگ شده و دیگه پوشک نمیشه . دخترم شما دیگه خودت دستشویی می روی و خودت به ما خبر میدی که جیش داری یا پی پی .ماشالله به جونت مامانی . تازه وقتی روی صندلی دستشویی می شینی عدد ها را تا 10 پشت سر هم میشماری .عاشقاتم دخمرم
راستی با بابا هدایت به نمایشگاه اسباب بازی رفتیم و کلی بابای مهربون برات بازی های فکری خرید .تازه بالا بالا هم خریدیم .اما من هنوز نرسیدم باهات کار کنم .در اولین فرصت باز ش می کنیم و بازی میکنیم.
یه خبر خوش هم بدم .((دایی امیر داره داماد میشه)) هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مامان الان آخر ساله و من هم اداره سرم خیلی شلوغه . فعلا تو را به خدای مهربون میسپارم.
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس