النا لپ گلیالنا لپ گلی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
پیوند عشق من و باباپیوند عشق من و بابا، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 38 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
بابای النابابای النا، تا این لحظه: 44 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

دفترچه خاطرات النا جان

شیطون خونه

سلام دختر شیطون خونه امروز 13 شهریور است تو امروز دقیقا یک سال و دو ماه و سه روزه شدی.خوشحالم و خدا راهمیشه شکر میکنم که تو را به من هدیه داده .من و بابا هدایت از روزی که خدا شما را به ما هدیه داده حال و احوال خونمون خیلی خوبه.تو باعث شادی  و نشاط زندگیمون شدی و این باعث میشه که مرتب ما خدا را شاکر باشیم. هفته ی پیش خاله ندا و مامان جون آمده بودند پیشمون خیلی خوش گذشت.تو هم ایقدر سرگرم  بودی و خود شیرنیی کردی که مطمئنم خاله ندا بعد از رفتنش خیلی ناراحته که نمی تونه تو را زود به زود ببینه. راستی تو الان مدتی است یادگرفتی تو شکم بابا هدایت فوت کنی و هی اون را قلقلک بدی .آخه بچه چقدر شیطونی میکنی   ...
13 شهريور 1393

عشقم باهوشم

سلام ستاره خوبی ها سلام عشقم سلام دختر نازنینم امروز می خوام از خانم شدنت بنویسم.امروز می خوام از عاقل شدنت بنویسم .امروز می خوام بگم که تو خیلی دختر باهوشی هستی .(لا حول و لا قوه الا بلله العلی العظیم) دخترم تو دقیقا یک سال و دو ماه و چهارده روزه شده بودی که تونستی چشم هات را به ما با چشمک زدن ،بینی قشنگت را با گرفتنش و زبان خوشکلت را با درآوردنش به من و بابا نشون بدی. تو الان یاد گرفتی حلقه  های هوشت را از گردن استوانه ایی در بیاری و مجدد همه را توی جای خودشون جا بدی. عشق مامان تو میتونی الان از کلمات آب،بابا،ماما،می می،ده ده،نه،چهه(چشم)،به به  استفاده کنی. این اتاق دخترمه این اتاق تو خونه با...
10 شهريور 1393

دومین سفر شمال

سلام فرشته زیبایی ها سلام النای قشنگم،سلام پرنسس من از اونجایی که تو عاشق سفری  و از اونجایی که بیرون رفتن و دیدین مکان های جدید خیلی هیجان انگیز برات است من و بابا هدایت به اتفاق پدرجون و مادر جون برای تعطیلات عید فطر به کلاردشت سفر کردیم.عجب سفر رویایی بود.عمه فخری هم با ما به این سفر امده بود .رخساره و فرهاد و فرامرز همسفرهای خوبی برای ما بودند و تو تا تونستی اونها را سرکار گذاشتی و مشغولشون کردی .روز اول خود کلاردشت را حسابی گشتیم این هم عکس هات     روز دوم دریا رفتیم و تو برای اولین بار شنا رفتی. تو بغل باباجون و با نظارت عمه فخری روز سوم هم رفتیم وسط جنگل و نهار مهمون آقایون بودیم  خیل...
14 مرداد 1393

سرم خیلی شلوغه واییییییییییی

سلام امروز بعد از سه هفته تازه سرم یه کم خلوت شده بیام یه سری به وبلاگ دختر زیبایم بزنم. این مدت هم درگیر امتحانات خودم بودم هم امتحانات دانشجویانم.توی خونه هم که از دست تو اروم قرار ندارم.همش منو سر کار میگذاری .بابا نی نی اینقدر شیطونی نکن. دختر قشنگم من و تو زمانی که اهواز بودیم دیدن یه نی نی رفتیم که خیلی ناز بود.البته بچه خان بود آآآآآآآ.اره امیر علی را میگم.نی نی بود اما خیلی ما دوستش داشتیم.خدا به مامان و باباش ببخشدش. این هم عکسش خوشحالم به خاطر اینکه تو داری راه میری .البته می خوری زمین اما نسبت به سنت ماشالله خیلی خیلی خوب داری شیطونی میکنی .امیدوارم عاقبتت ختم به خبر بشه. راستی مامان جون مهرب...
5 تير 1393

خیلی خوش آمدید

سلام خانم طلا سلام دختر بلا سلام فرشته ی خدا سلام نفس مامان سلام خانم خانما و سلام به همه اونایی که با تشریف فرمایشون توی تولد دخترم هم من ، هم دخترم را خوشحال کردند. ممنون از همه که با اومدنشون در تولد النا جان که در شب میلا امام زمان بود  برای عاقبت بخیری دخترم دعا کردند.ممنون از هدایای خیلی زیباتون.امیدوارم بتونم براتون جبران کنم این هم چند تا عکس از تولد دخترم در اهواز   این هم آخر شب و تولد بابا جون (سوپرایززززززززززز) و ممنون ویژه از مهشید جون که با وجود اینکه کنکور داشت اما یه وقت کوچیک برای ما خالی کرد امیدوارم که درکنکور امسال یه موفقیت عالی داشته باشه...
4 تير 1393

همه تو را دوست دارن

سلام مامانی سلام عشق من دخترم ندیدن تو و کنارت نبودن روزانه داره بیشتر ازارم میده.یه موقعی دلم میخواد دو تا بال داشتم می امدم می بوسیدمت و نارت میکردم و برمیگشتم اداره.اما اینا همش آرزو است تو فامیل های بسیار مهربونی هم داری مثلا عمو محمد. بنده خدا به خاطر اینکه بتونه هدیه تو را خود روز تولدت بده از دزفول با اتوبوس امده تهران . برات یه هدیه ی خیلی خاص هم اورده ببیننننن ازش ممنونیم. عمو محمد خیلی مهربونه و یه یادگار خیلی خیلی خوب از مامانش است.خدا کنه عاقبت به خیر بشه و یه زندگی آروم و بدون دقدقه داشته باشه.ممنون وممنون ...
14 خرداد 1393

یه دعوت همگانی

سلام ممنون از اینکه برای خوندن وبلاگ دخترم وقت گذاشتید. میخواستم خدمتتون اعلام کنم که شما در تاریخ 22/3/93 از ساعت شش بعدازظهر در منزل پدر جون النا واقع در اهواز به مراسم تولد النا خانم دعوت هستید.لطفا دوستانتان را هم مطلع نمایید. تشریف فرمایی شما باعث خندان شدن دخترم می گردد.   ...
13 خرداد 1393